ورشنان خاتم

کلمه‌ی ورشنان به معنای امت پیغمبر است

به راه غدیر برویم!

  • ۲۰:۳۵

حضرت موسی، هارون را وصی خود قرار داد. مردم در غیاب او، به راه سامری رفتند، گوساله پرست شدند... پیامبر، علی را وصی خود قرار داد. مردم در غیاب پیامبر، به راه خلفا رفتند. ... به راه غدیر برویم!


در اوج نابودی خدا هست...

  • ۰۱:۵۲



اگر روزی در این دنیا شکستی...

اگر بر نارفیقان دل تو بستی...

اگر عاشق شدی عشقت تو را راند...

اگر پایت به گرداب فنا ماند...

اگر غمگین شدی غم با تو پیوســت...

.

.

بدان در اوج نابودی خدا هست

 

آیت الله مجتهدی تهرانی :

  • ۱۹:۲۶

آیت الله مجتهدی تهرانی :

حدیث دارد: (( احی قلبک بالموعظه)) قلبت را با موعظه زنده کن.در

روایات است گاهی قلب انسان می میرد ، خدا نکند قلب انسان بمیرد.

گناهان قلب انسان را می میراند. حالا اگر بخواهیم قلب مان زنده شود

چه کنیم؟

موعظه ، اگر کسی ما را موعظه کند ، قلبمان زنده می شود...

من گناه دارم

  • ۱۹:۰۴

خدایا !

میدونم که خیلی گناه دارم ،

اما گناه دارم ..!

جشنواره آخرت

  • ۱۹:۰۲

زندگی فیلم است ،

کارگردان آن خداست ،

تصویر برداران فرشتگان ،

بازیگران ما هستیم

پس سعی کنیم در جشنواره آخرت اسکار بگیریم...


تا آخر عمر بدهکارم

  • ۲۰:۲۵



لیست نعمت هایت را ورق می زنم ...

تمامی ندارد !

تا آخر عمر بدهکارت هستم .

 

اوج خوشبختی من

  • ۲۰:۲۳



خدایا...

اوج خوشبختی من پیدا کردن  " تو "

از میان این همه ضمیر بود...!

 

سال قحطی

  • ۲۰:۱۴


در سال قحطی ، صاحبدلی پریشان حال ، غلامی را دید که بسیار شادمان بود .

پرسید : چطور در چنین وضعیتی شادمانی می کنی ؟!

گفت : من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی که برای او کار میکنم روزی مرا می دهد .

صاحبدل به خود گفت :

شرم دارم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد ؛

و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزگارم هستم ...!

 

 

خدایا ...

  • ۲۰:۱۰


جملات زیبا گیله مرد


خدایا ...

 با همه ی فاصله‌ای که از تو گرفته‌ایم ...

 هنوز هم ، چقدر به ما نزدیکی ...


 

دست او بالاترین ِ...

  • ۱۷:۵۳

 
۱ ۲
دیوارهای دنیا بلند است .

گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار...مثل بچه بازیگوشی که توپ کوچکش را از سر شیطنت به خانه ی همسایه میاندازد. به امید آن که شاید در آن خانه باز شود...

گاهی دلم را پرت میکنم آنطرف دیوار..آنطرف حیاط خانه خداست.

آن وقت هی در می زنم..

در می زنم..!

فریـــاد میزنم :دلم افتاده توی حیاط شما ،می شود دلم را پس بدهید؟

کسی جوابم را نمی دهد..!

کسی در را برایم باز نمی کند..!

اما همیشه دستی دلم را می اندازد این طرف دیوار !همین ...

من این بازی را دوست دارم...

آنقــــــدر دلم را پرت میکنم ؛آنقـــــــدر دلم را پرت میکنم تا خسته شوند!

تا دیگر دلم را پس ندهند... تا آن در را باز کنند و بگویند :

بیا خودت دلت را بردار و برو!
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan